فهرست مطالب
نشریه پژوهش های مشاوره
پیاپی 80 (زمستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1400/12/16
- تعداد عناوین: 13
-
-
صفحات 6-34هدف
پژوهش حاضر با هدف تحلیل کیفی عوامل بسترساز روابط فرازناشویی در زنان با تجربه روابط فرازناشویی انجام شد.
روشپژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرا پژوهشی با رویکرد کیفی می باشد. جامعه ی هدف را زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر یزد که سابقه خیانت زناشویی داشتند تشکیل می دهند که از میان آن ها تعداد 15 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد و با استفاده از شیوه مصاحبه نیمه ساختار یافته از آن ها مصاحبه به عمل آمد. کدگذاری با استفاده از شیوه تحلیل مضمون انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که عوامل بسترساز روابط فرازناشویی در سه بعد قابل شناسایی هستند. در بعد خانواده و فرهنگ دو مضمون اصلی بدست آمد که شامل خانواده و سبک فرزند پروری و طرحواره های جنسیتی-فرهنگی بود. همچنین در بعد مسایل درون فردی نیز سه مضمون اصلی شامل عزت نفس، احساس حقارت و انسجام شخصیت و رفتار بدست آمد و در بعد مسایل بین فردی نیز مضامین اصلی شامل چالش های رابطه و معیارهای زیبا شناسی بود.
نتیجه گیریعوامل بسترساز روابط فرازناشویی از نظر زنان تحت تاثیر مسایل فرهنگی، تربیتی، و طرح واره هایی است که در طول سال های ابتدایی توسط آن ها تجربه می شود. نتایج همچنین نشان داد که روابط فرازناشویی سازه ای چندوجهی است که نمی توان در بعد سبب شناسی آن را تنها به عوامل روان شناختی مرتبط دانست و برای شناخت عوامل بسترساز آن با توجه به تنوع فرهنگی در جامعه ایران باید این متغیرها نیز مورد توجه قرار گیرد.
کلیدواژگان: روابط فرازناشویی، خانواده، زنان -
صفحات 36-49
پژوهش حاضر با هدف مقایسه شاخص های تطابق شغلی در بحران در زنان و مردان انجام شد.
روش پژوهشروش پژوهش حاضر، آمیخته (کیفی-کمی) محسوب می شود. خانواده های ساکن در شهر سرپل ذهاب که پس از زلزله کرمانشاه همچنان در شهر خود ماندند و با شرایط منطقه سکونت خود انطباق یافتند، جامعه آماری مطالعه را تشکیل می دادند. برای انتخاب اعضای نمونه از شیوه تصادفی خوشهای استفاده شد. از بین مجموع خانواده های ساکن در شهر سرپل ذهاب پنج منطقه انتخاب شدند و با توجه به موارد فوق، تعداد 380 نفر از خانواده های شهر سرپلذهاب به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری تطابق شغلی با بحران از پرسشنامه ی محقق ساخته استفاده شد. ساخت و تنظیم این پرسش نامه ها از طریق مضمون های احصایی از داده های کیفی بدست آمد. در پژوهش حاضر ضریب اعتبار کل پرسشنامه تطابق شغلی با بحران 886/0 بدست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد و به منظور بررسی جزیی تر نتایح آزمون تعقیبی توکی گزارش شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که مولفه های تطابق حرفه ای (مشغولیت های حرفه ای بر مدار توانایی و مهارت، مشغولیت های حرفه ای بر مدار دانش و مشغولیت های حرفه ای بر مدار انگیزش) میان زنان و مردان تفاوت معناداری بوجود نیامد. براساس یافته های پژوهش حاضر می توان اینطور نتیجه گرفت که با توجه به شرایط بحران، زنان و مردان با توجه به نقش های جنسیتی خود، بخوبی در بحران انطباق پذیری لازم را پیدا کردند و میان آنان تفاوت خاصی از حیث تطابق شغلی یافت نشد.
کلیدواژگان: تطابق شغلی، بحران، زنان و مردان -
صفحات 51-76هدف
این پژوهش با هدف ارایه ی الگوی تلفیقی مصاحبه ی انگیزشی با جهت گیری هستی شناسی اسلامی و انگیزه ی تغییر خشونت خانگی انجام شد.
روشاین پژوهش از نوع پژوهش های کیفی است که با استفاده از روش هرمنوتیک و تحلیل محتوا انجام شده است. منابع تحلیل جامعه کتب و مقالات مربوط به الگوی مصاحبه ی انگیزشی و مجموعه آیات قرآن کریم و آثار طباطبایی، مطهری و جوادی آملی است که تا سال 1398 منتشر شده است.
یافته هانتایج پژوهش در بخش کیفی مبتنی بر اصول، فرایند، محتوا و فنون الگوی مصاحبه ی انگیزشی که با جهت گیری هستی شناسی اسلامی در چهاربخش ارایه گردید: که شامل 1.اصول: الف) مقاومت در برابر بازتاب اصلاحی با جهت گیری گفتگو و تدبر، جایز دانستن انتخاب، خودرهبری و مسیولیت پذیری، فهم و توکل، ب) درک انگیزه ی مراجع با اصل تمایز، چند بعدی بودن، احترام ویادآوری، ج) گوش دادن به مراجع با گوش سپاری و به گزینی و همدلی، د) توانمندسازی مراجع با اصل عدل و استوا و اصل توحید، 2.محتوا حاوی گفتگوی تغییرمدار با تمرکز بر غفلت ها، گمانه زنی، مات شدگی و خودمحوری و خودپسندی،3. فرایند شامل الف) درگیر کردن و تمرکز و فرا خواندن و طرح ریختن با آگاهی و خلوص و عمل، 4. .فنون شامل ایجاد سوال، استماع، سکوت و جدال احسن، مواجهه، خلاصه کردن، استفاده از تمثیل و قصص، تصویرسازی های قرآنی است.
نتیجهاز آن جا که در آیات قرآن کریم و آثار طباطبایی، مطهری و جوادی آملی به اصول انگیزشی و فرایند ها و محتوا و روش های هستی شناسانه ی اسلامی در ایجاد انگیزش به ویژه در باب خشونت همراستا با الگوی مصاحبه ی انگیزشی به طور کامل پرداخته شده است و این موارد در جهت فرهنگ اسلامی تفاوت های هستی شناسانه با الگوی مصاحبه ی انگیزشی دارد، بنابراین برای ارایه ی الگوی مصاحبه ی انگیزشی با جهت گیری هستی شناسی اسلامی تلفیق دو الگو کاربرد الگوی مصاحبه ی انگیزشی را اثر بخش تر خواهد کرد.
کلیدواژگان: مصاحبه ی انگیزشی، هستی شناسی اسلامی، انگیزه ی تغییر خشونت خانگی -
صفحات 79-105هدف
پرخاشگری نوجوانان مایه ی آشفتگی چشمگیر زندگی فردی و میان فردی می شود و در صورت عدم کنترل، موجب تغییر سرنوشت آنان می گردد. هدف از انجام این پژوهش مقایسه میزان تاثیر درمان فراشناخت و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کاهش پرخاشگری فرزندان نوجوان پسر طلاق بود.
روشطرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع گروه گواه نامعادل با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 36 نفر از دانش آموزان پسر فرزند طلاق بود که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره (ANCOVA) و تحلیل کواریانس چند متغیره (MANCOVA) تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس در نوجوانان تحت مداخله های رفتار درمانی دیالکتیک (05/0<p) و فراشناخت درمانی (01/0>P) را نشان داد. هر دو گروه، پرخاشگری کمتری از نوجوانان گروه کنترل نشان دادند و تفاوت معنی داری بین تاثیر این دو نوع مداخله در کاهش پرخاشگری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش و پیگیری دو ماهه می توان گفت که رفتاردرمانی دیالکتیک از طریق آموزش مولفه ی تنظیم هیجانی و فراشناخت درمانی، به شیوه ی تغییر شناختهای منفی و غیرمنطقی موجب کاهش پرخاشگری در بین فرزندان طلاق گردید.
کلیدواژگان: فراشناخت درمانی، رفتاردرمانی دیالکتیک، پرخاشگری، طلاق -
صفحات 80-128هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی فضیلت های زناشویی و نقش آن در افزایش بهزیستی و مقابله با دلزدگی زناشویی در زنان و مردان متاهل شهر تهران انجام شد.
روشروش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. به این منظور نمونه ای به حجم 290 فرد متاهل (138 مرد و 152 زن) به شیوه ی نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و مقیاس محقق ساخته فضیلت های زناشویی، مقیاس بهزیستی WHO-5 (2012) و مقیاس دلزدگی زناشویی) پاینس، 1996) را تکمیل نمودند. داده ها با روش همبستگی و رگرسیون گام به گام تحلیل شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که بین همه ی فضیلت های زناشویی با بهزیستی همبستگی مثبت و معنادار و بین همه ی فضیلت های زناشویی با دلزدگی زناشویی رابطه ی منفی و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که فضیلت های انصاف، بردباری و عشق و همدلی در سه گام و در مجموع 13 درصد واریانس بهزیستی را تبیین میکند (001/0p<,68/14=F) و فضیلت های انصاف، دوراندیشی و احتیاط و عشق و همدلی در سه گام دلزدگی زناشویی و در مجموع 33 درصد واریانس دلزدگی زناشویی را تبیین می کنند (001/0, p<06/47=F).
نتیجه گیریپرورش فضیلت های اخلاقی در طول زمان قادر است سلامت روانی را در زوجین پیش بینی کرده و راهبردی برای مقابله با دلزدگی زناشویی تلقی شود.
کلیدواژگان: بهزیستی، دلزدگی زناشویی، فضیلت زناشویی -
صفحات 130-157مقدمه و اهداف
طلاق عاطفی یا طلاق خاموش، خطرناکترین نوع طلاق است. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر واقعیت درمانی و بخشایش درمانی به شیوه گروهی بر سازگاری زناشویی، تمایز یافتگی عاطفی و صمیمیت زوجین دارای طلاق عاطفی انجام گردیده است.
مواد و روش هاطرح تحقیق مطالعه حاضر، نیمه آزمایشی بوده و نوع طرح، پیش آزمون - پس آزمون چند گروهی است. جامعه آماری، کلیه زوجین متاهل مراجعه کننده برای مشاوره به مراکز آرامش اندیشه تبریز و علامه امینی است. نمونه گیری به روش هدفمند بر اساس ملاک های ورود و خروج(سال ازدواج، سن، تحصیلات و برخورداری از طلاق عاطفی)، صورت گرفت، بدین ترتیب از بین مراجعه کنندگان، 42 نفر(21زوج)، به صورت تصادفی در سه گروه واقعیت درمانی(8 جلسه)، بخشایش درمانی(8 جلسه) و گروه کنترل انتخاب و قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل نتایج از تحلیل کوواریانس چند متغیره و برای بررسی نمرات در مرحله پیگیری از آزمون اندازه های مکرر استفاده شد.
یافته هایافته ها حاکی از این بود که با وجود تاثیر مطلوب هر دو روش درمانی، روش واقعیت درمانی نسبت به بخشایش درمانی، تاثیر معنی دار و بیشتری بر متغیر سازگاری داشته است. همچنین هیچ کدام از روش های درمانی فوق، تاثیر معنی داری بر متغیر تمایز یافتگی ندارند و تنها روش واقعیت درمانی تاثیر معنی داری بر متغیر صمیمت زوجین داشته است.
نتیجه گیریآموزش اصول واقعیت درمانی، آگاهی دادن به همسران در مورد شدت نیازهای آنان و ایجاد حس مسیولیت در افراد برای ارضای نیازهای خود می تواند نقش مهمی در ایجاد و بهبود روابط صمیمانه و سازگاری زوجین داشته باشد.
کلیدواژگان: طلاق، واقعیت درمانی، بخشایش درمانی -
صفحات 160-183هدف
هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان بود.
روش پژوهشطرح پژوهش حاضر، شبه آزمایشی سه گروهی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و همراه با پیگیری بود. جامعه پژوهشی حاضر بیماران زن مبتلا به سرطان پستان 25 تا 45 ساله مراجعه کننده به بخش انکولوژی بیمارستان امام حسین شهر تهران در شش ماهه دوم سال 1398 بودند. در این تحقیق از سه گروه آزمایشی استفاده شده است، تعداد افراد هر گروه 20 نفر بود. روش اجرا بدین صورت بود که گروه آزمایشی اول، پروتکل درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایشی دوم مداخله واقعیت درمانی،طی هشت جلسه 90 دقیقه ای مداخله صورت گرفت. اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد.
یافته های پژوهشدرنهایت و در بررسی میزان تاثیرگذاری رویکردهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی مشخص شد که بین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان تفاوت وجود دارد.به عبارتی دیگر واقعیت درمانی به نسبت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تاثیر بیشتری برافزایش رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان دارد.
نتیجهبا توجه به تاثیر رویکرد واقعیت درمانی برافزایش رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان، لزوم توجه و به کارگیری بیشتر این رویکرد و درنتیجه افزایش احتمال خودمراقبتی در بیماران بیش ازپیش احساس می شود.
کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، واقعیت درمانی (WDEP)، رفتارهای خودمراقبتی، سرطان پستان -
صفحات 186-209هدف
هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد برسبک های فرزندپروری مادران کودکان کم توان ذهنی بود.
روشروش پژوهش شبه آزمایشی با طرح دو گروهی ناهمسان با پیش آزمون -پس آزمون بود. جامعه آماری کلیه مادران دارای فرزند کم توان ذهنی محصل (سال تحصیلی 98 -1397) در مقطع ابتدایی شهر بجنورد بود. با نمونه گیری در دسترس 24 نفر انتخاب و به طور غیر تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (12 نفره) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند استفاده شد. برای گروه آزمایش برنامه ی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت هفتگی در 8 جلسه ی90 دقیقه ای اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته ها نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به افزایش سبک فرزندپروری مقتدرانه و کاهش سبک فرزندپروری سهل گیرانه شده (p≤0/01) و بر سبک فرزندپروری مستبدانه مادران گروه آزمایش تاثیر معنی داری نداشته است (p≥0/05).
نتیجه گیریبرنامه ی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند باعث بهبود سبکهای فرزند پروری مادران کودکان کم توان ذهنی شود.
کلیدواژگان: فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد، سبک های فرزندپروری، مادران کودکان کم توان ذهنی -
صفحات 212-235هدف
هدف پژوهش حاضر بررسی میانجیگری رفتارهای دلبستگی در ارتباط بین تعامل با خانواده ی اصلی با کیفیت زناشویی و افسردگی بود.
روشطرح پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانشجویان متاهل دانشگاه شهید چمران اهواز در سال تحصیلی 1399-1398 بود که از این میان، 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری متغیرها از مقیاس خانواده ی اصلی (هاوشتاد و همکاران، 1985)، مقیاس کوتاه دسترسی پذیری، پاسخ گویی و همدم طلبی (سندبرگ و همکاران، 2012)، فرم تجدید نظر شدهی مقیاس سازگاری زوجی (باسبی و همکاران، 1995) و سیاهه ی افسردگی بک (1972) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و نرمافزارهای 26-SPSS و 24-AMOS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل همبستگی نشان داد میان همه متغیرها همبستگی معنادار وجود دارد. شاخص های برازندگی حاکی از تایید مدل پژوهش با یک شاخص اصلاح بود. همچنین، نتایج نشان داد رفتارهای دلبستگی به طور معناداری در ارتباط بین تعامل با خانواده اصلی با افسردگی و کیفیت زناشویی میانجی گری می کند.
نتیجه گیریبراساس نتایج، می توان نتیجه گرفت که نوع و شدت رفتارهای دلبستگی همسران نقش تعیین کنند ه ای در سهم تجارب قبلی آنها در خانواده اصلی شان بر افسردگی و کیفیت زندگی زناشویی شان دارد.
کلیدواژگان: تعامل با خانواده اصلی، کیفیت زناشویی، افسردگی، رفتارهای دلبستگی -
صفحات 237-264
هدف از انجام این پژوهش پیش بینی سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی بر اساس سبک های دلبستگی به والدین در دانش آموزان بود. روش این پژوهش توصیفی _ همبستگی بود . جامعه مورد پژوهش به تعداد(18000نفر)، دانش آموزان دختر و پسر سال اول و دوم دبیرستان های استان لرستان در سال تحصیلی 93-94 بود که بر روی نمونه ای با حجم 364 دانش آموز (200دختر 164 پسر) انجام گرفت. روش نمونه گیری، به صورت خوشه ای چندمرحله ای از بین دانش آموزان انتخاب شد . برای گردآوری داده ها از پرسشنامه سازگاری اجتماعی کالیفرنیا (کلاکو همکاران، 1953) و پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1897) و برای سنجشپیشرفت تحصیلی از معدل پایان ترم دانش آموزان استفاده شد. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه (گام به گام) تحلیل شد.
یافته هانتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین سبک دلبستگی اجتنابی (001/0≥P، 35/0-=r)، سبک دلبستگی اضطرابی (001/0≥P، 29/0-=r) با سازگاری رابطه منفی و معنیداری وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی ایمن (001/0≥P، 41/0=r)، دلبستگی به مادر (001/0≥P، 35/0=r)، دلبستگی به پدر (001/0≥P، 37/0=r) و دلبستگی به دوستان (001/0≥P، 38/0=r) با سازگاری رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که 31 درصد از واریانس کل سازگاری تحصیلی دانشآموزان توسط سبک دلبستگی اجتنابی (16/0-= β)، سبک دلبستگی اضطرابی (14/0-=β)، دلبستگی ایمن (23/0=β)، دلبستگی به مادر (10/0=β)، دلبستگی به پدر (15/0=β) و دلبستگی به دوستان (09/0=β) تبیین میشود. همچنین 14 درصد از واریانس پیشرفت تحصیلی توسط سبک دلبستگی ایمن (17/0=β)، دلبستگی به پدر (10/0=β) و دلبستگی به دوستان (11/0=β) تبیین میشود.
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که پیوندهای عاطفی نخستین بین کودک و مادر نقش بنیادینی در شکل گیری اعتماد اجتماعی و تداوم روابط عاطفی در دوران بعدی رشد دارد بنابراین تامین نیازهای دوران کودکی از طریق خانواده و کیفیت روابط والد- کودک، تجربه دلبستگی ایمن خودباوری مثبت را پی ریزی می کند به این ترتیب با موفقیت ها در این زمینه، سازگاری اجتماعی حاصل می شود.
کلیدواژگان: سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اضطرابی، سبک دلبستگی اجتنابی -
صفحات 266-287هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مشاوره شغلی توانمبنا بر مکاشفه مسیر شغلی، خودکارآمدی و باورهای ناکارآمد مسیر شغلی فارغ التحصیلان بیکار انجام گرفت.
روشطرح پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه ی مورد پژوهش شامل کلیه فارغ التحصیلان زن بیکار شهرستان اسلام آباد غرب در سال 1396 بود. از جامعه فوق 28 نفر با توجه به معیارهای ورود و خروج از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 14 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی چهار جلسه ی نود دقیقه ای، (یک جلسه در هفته) مشاوره شغلی توان مبنا را دریافت کردند و در این مدت، گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری دادهها از پرسشنامهی مکاشفه مسیر شغلی، پرسشنامه خودکارآمدی مسیرشغلی و پرسشنامه افکار ناکارآمد مسیر شغلی استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیلکواریانس تک متغیری انجام شد.
یافته هایافته های پژوهش درمرحله پس آزمون و پیگیری نشان داد بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر مکاشفه مسیر شغلی (01/0 P<،99/102=F ؛01/0 P<،66/68=F)، خودکارآمدی مسیر شغلی (01/0 P<،94/47=F ؛01/0 P<،31/34=F) و باورهای ناکارآمد مسیر شغلی تفاوت معناداری وجود دارد (01/0 P<،22/88=F ؛01/0 P<،89/7=F) و این تفاوت درطول زمان (با پیگیری سه ماهه) پایدار است.
نتایجباتوجهبه یافته های پژوهش می توان استنتاج کرد که مشاوره شغلی توان مبنا مدلی اثربخش در افزایش مکاشفه مسیر شغلی و خودکارآمدی مسیر شغلی و کاهش باورهایناکارآمد مسیر شغلی فارغ التحصیلان بیکار است.
کلیدواژگان: باورهای ناکارآمد مسیر شغلی، خودکارآمدی مسیر شغلی، فارغ التحصیلان بیکار، مکاشفه مسیر شغلی، مشاوره شغلی توان مبنا -
صفحات 288-315هدف
هدف این پژوهش مقایسه ی تاثیر دو روش مشاوره مبتنی بر دلبستگی به مادران وآموزش انطباق پذیری مسیر شغلی به کودکان پیش دبستانی بر رشد مسیر شغلی کودکان بود.
روشجامعه آماری شامل کلیه مادران وکودکان پیشدبستانی 5 تا 7 ساله شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش شامل 20 نفر از مادران (10 نفر گروه آزمایش اول و 10 نفر گواه) و 10 نفر از کودکان پیش دبستانی (گروه آزمایش دوم) بود که به روش داوطلبانه انتخاب شدند و به تصادف در سه گروه مشاوره به مادران، آموزش به کودکان و گروه گواه قرار گرفتند. به منظور اجرای پژوهش، گروه آزمایش اول (مادران) طی هشت جلسه تحت مشاوره مبتنی بر دلبستگی و گروه آزمایش دوم (کودکان) طی هشت جلسه تحت آموزش انطباق پذیری مسیر شغلی قرار گرفتند و گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از پرسشنامه ی رشد مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی گردآوری و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که هر دو شیوه ی مشاوره به مادران و آموزش به کودکان باعث افزایش مولفه های رشد مسیر شغلی کودکان، چشم انداز زمان (35/7F = ,05/0P <)، کنجکاوی درونی (91/3F = ,05/0P <)، اطلاعات (06/6F = ,05/0P <) و کنجکاوی بیرونی (41/10F = , 001/0P <) گردید و بین دو روش تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0 <p).
نتیجه گیریبنابراین نتایج بیانگر این است که مشاوره مسیر شغلی به کودکان و مادران می تواند در رشد مسیر شغلی کودکان پیش دبستانی نتایج مفیدی به دنبال داشته باشد.
کلیدواژگان: دلبستگی، انطباق پذیری مسیر شغلی، رشد مسیر شغلی، کودکان پیش دبستانی، مادران -
صفحات 316-339هدف
هدف پژوهش حاضر ارایه مدلی برای پیشبینی طلاق عاطفی براساس صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی با میانجیگری حمایت اجتماعی ادراکشده در زنان متاهل شاغل بود.
روشروش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد مدل معادلات ساختاری بود. از جامعه زنان متاهل شاغل در شهرداری تهران در سال 1399 با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای 400 نفر انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوری دادهها پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن، ویژگیهای شخصیتی، خودکارآمدی شغلی و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراکشده زیمت و همکاران مورداستفاده قرار گرفت. جهت آزمون فرضیههای تحقیق از معادلات ساختاری استفاده گردید. یافتهها: یافتهها نشان داد حمایت اجتماعی ادراکشده رابطه بین صفات برونگرایی و توافق پذیری با طلاق عاطفی را بهصورت منفی و معنادار(01/0>p) میانجیگری میکند. بهعلاوه حمایت اجتماعی ادراکشده رابطه بین خودکارآمدی شغلی و طلاق عاطفی را بهصورت منفی و معنادار میانجیگری میکند (01/0>p). نتیجهگیری: بر اساس نتایج میتوان گفت برای پیشگیری از طلاق یا طلاق عاطفی آموزشهای لازم به خانوادههای ارایه و برای خانوادههایی که دچار تعارضات زناشویی هستند با مداخلههای درمانی مناسب از طریق مراکز مشاو
هدفهدف پژوهش حاضر ارایه مدلی برای پیشبینی طلاق عاطفی براساس صفات شخصیت و خودکارآمدی شغلی با میانجیگری حمایت اجتماعی ادراکشده در زنان متاهل شاغل بود.
روشروش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد مدل معادلات ساختاری بود. از جامعه زنان متاهل شاغل در شهرداری تهران در سال 1399 با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای 400 نفر انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوری دادهها پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن، ویژگیهای شخصیتی، خودکارآمدی شغلی و پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراکشده زیمت و همکاران مورداستفاده قرار گرفت. جهت آزمون فرضیههای تحقیق از معادلات ساختاری استفاده گردید.
یافته هایافتهها نشان داد حمایت اجتماعی ادراکشده رابطه بین صفات برونگرایی و توافق پذیری با طلاق عاطفی را بهصورت منفی و معنادار (01/0>p) میانجیگری میکند. بهعلاوه حمایت اجتماعی ادراکشده رابطه بین خودکارآمدی شغلی و طلاق عاطفی را بهصورت منفی و معنادار میانجیگری میکند (01/0>p).
نتیجه گیریبر اساس نتایج میتوان گفت برای پیشگیری از طلاق یا طلاق عاطفی آموزشهای لازم به خانوادههای ارایه و برای خانوادههایی که دچار تعارضات زناشویی هستند با مداخلههای درمانی مناسب از طریق مراکز مشاوره به آنها کمک شود تا مشکلات خود حلوفصل نمایند.ره به آنها کمک شود تا مشکلات خود حلوفصل نمایند.
کلیدواژگان: طلاق عاطفی، صفات شخصیت، خودکارآمدی شغلی، حمایت اجتماعی ادراک شده
-
Pages 6-34Aim
The goal of this study was to qualitatively analyze the factors underlying extramarital relationships in women with extramarital relationships.
MethodsThe goal of the present study is applied, and in terms of the methodology is a qualitative research. The target population are women referring to counseling centers in city of Yazd witha history of marital infidelity, from which 15 people were selected as a sample through convenient sampling and a semi-structured interview was used. Decoding was performed using thematic analysis method.
FindingsThe results showed that the underlying factors of extramarital relationships can be identified in three dimensions. In the dimension of family and culture, two main themes were obtained, which included family and parenting style and gender-cultural schemas. Also, in the dimension of interpersonal issues, three main themes including self-esteem, feelings of inferiority and cohesion of personality and behavior were obtained.In the dimension of interpersonal issues, the main themes included relationship challenges and outward looks criteria.
ConclusionExtramarital relationships from the perspective of women are influenced by cultural, educational, and early years’ schemas experiences. Results also showed that extramarital relationships is a multidimentional construct that cannot be only related to psychological factors. So, for knowing the the underlying factors attention must also be given to cultural diversity in Iran.
Keywords: Extramarital relationships, family, women -
Pages 36-49Aim
The aim of this study was to compare job adaptation indicators for men and women in crisis.
MethodsThe present research method is mixed (qualitative-quantitative). Families living in city of Sarpolzahab who remained in their city after the Kermanshah earthquake and adapted to the conditions of their area of residence were the sample population. Cluster random sampling method was used to select the sample members. Five districts were selected from the total number of families living in city of Sarpolzahab, in which 380 families were selected as the research sample. A researcher-made questionnaire was used to measure job adaptation to crisis. The construction and adjustment of this questionnaire was obtained through statistical themes from qualitative data. In the present study, the total validity coefficient of the job matching questionnaire with crisis was 0.886. Multivariate analysis of variance was used to analyze the data and Tukey post-hoc test results were reported in more detail.
FindingsThe findings showed that the components of professional adaptation (professional occupations based on ability and skill, professional occupations based on knowledge and professional occupations based on motivation) did not differ significantly between men and women.
ConclusionBased on the findings of the present study, it can be concluded that due to the crisis, women and men, due to their gender roles, the necessary adaptation happened in the crisis and no significant difference was found between them in terms of job adaptation.
Keywords: Job adaptation, crisis, women, men -
Pages 51-76Aim
The aim of this paper was to offer an eclectic model of motivational interviewing with Islamic ontological orientation in motivation of change in domestic violence.
MethodsThis research was qualitative and was carried out using Hermeneutics and content analysis. The sources for analysis were the collection of books and articles representing model of motivational interviewing and collection of verses of the holy Quran, Allame Tabatabaie and Javad Amollie including Tabatabaie Alimizan Tafsir and written works of Motahhary and Javad Amollie published until 2020. Analysis sample were subjects and words related to basics and principles of motivation (orientation, desire, and wish), motivation for change, and violence that was extracted using theoretical sampling.
FindingsResearch results in qualitative section were based on principles, process, content and techniques of motivational interviewing in motivation to change related to domestic violence and principles of ontological orientation about motivation in natural and innate dimensions.
ConclusionBased on the results, eclectic model of motivational interviewing with Islamic ontological orientation was offered in four sections including principles, processes, content and techniques.
Keywords: Motivational interviewing, Islamic Ontological, motivation of change, domestic violence -
Pages 79-105Aim
Adolescent aggression causes significant disruption to one’s individual and interpersonal life and, if left unchecked, can change their destiny. The purpose of this study was to conduct a comparison between the effects of two approaches, namely metacognitive therapy and dialectical behavior therapy, on reducing aggression in adolescent boys with divorced parents.
MethodsThe design of the present study was a quasi-experimental research including control group with pre-test, post-test and follow-up. The sample, consisting of 36 male students whose parents were divorced, was selected by convenience sampling method. The research tool was Aggression Questionnaire (Buss & Perry,1992). Research data were analyzed using univariate analysis of covariance (ANCOVA) and multivariate analysis of covariance (MANCOVA).
FindingsThe analysis of covariance in adolescents undergoing dialectical behavior therapy (p <0.05) and metacognitive therapy (P <0.01) interventions showed significant results. Both groups showed less aggression than adolescents in the control group and a significant difference was observed between the effects of these two types of interventions in reducing aggression.
ConclusionBased on the findings and the two-month follow-up, it can be concluded that dialectical behavior therapy reduced aggression among children of divorce by changing the components of emotional regulation, and metacognitive therapy did so by changing negative and irrational cognitions
Keywords: Metacognitive therapy, dialectical behavior therapy, aggression, divorce -
Pages 80-128Aim
The current study was done with the aim of investigating the role of marital virtues in promoting well-being and coping with marital burnout of married men and women living in Tehran. The research method is descriptive and correlation.
MethodsFor this purpose, 290 married people (152 women and 138 men) were selected through convenient sampling. For data collection, the researcher-made Marital Virtues Scale, the Well-being Scale WHO-5 (2012), and Marital Burnout Scale (Pines, 1996) were administrated. Data were analyzed using correlation and stepwise regression tests.
ResultsThe findings showed that there was a significant positive correlation between all marital virtues’ subscales and the well-being and there was a negative significant correlation between all marital virtues’ subscales and marital burnout. Also, the results showed the virtues of fairness, tolerance, love, and empathy can explain 13% of the variance of well-being (F=14.68, p <.001) and the virtues of fairness, foresight and precaution, love, and empathy can explain 33% of the variance of marital burnout (F=47.06, p <.001).
ConclusionThe cultivation of moral virtues over time can predict well-being in couples and could be considered as a strategy to deal with marital burnout.
Keywords: well-being, marital burnout, marital virtues -
Pages 130-157Introduction
Emotional or silent divorce is the most dangerous type of divorce. The purpose of this study was to compare the effectiveness of reality-based couple therapy and group forgiveness therapy on marital adjustment, emotional differentiation, and intimacy of divorced couples.
Materials and MethodsThe research design of this study is semi-experimental and the type of design is multi-group pre-test and post-test. The statistical population is all married couples referred to Tabriz Andisheh Relief Centers and Allameh Amini for counseling. Purposeful sampling was performed based on the inclusion and exclusion criteria (year of marriage, age, education and emotional divorce), thus, 42 patients (21 couples) were randomly divided into three reality therapy groups. (8 sessions), forgiveness therapy (8 sessions) and control group were selected. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the results and repeated measures test was used to evaluate the scores at follow-up.
ResultsFindings indicated that despite the favorable effect of both therapies, reality therapy had more significant effect on adaptation variable than therapeutic forgiveness. Also, none of the above treatments had a significant effect on the differentiation variable, and only the reality therapy had a significant effect on the intimate variable.
ConclusionTraining the principles of reality therapy, informing the spouses about the severity of their needs and creating a sense of responsibility for the satisfaction of their needs can play an important role in establishing and improving intimate relationships and couple adjustment.
Keywords: Divorce, Reality therapy, Forgiveness -
Pages 160-183Aim
The aim of this study was to compare the effectiveness of acceptance, commitment and reality therapy based on self-care behaviors in female patients with breast cancer.
MethodsThe design of the present study was a quasi-experimental group of three groups of pre-test-post-test with control group and with follow-up. The present study population was female patients with breast cancer aged 25 to 45 years who referred to the oncology ward of Imam Hossein Hospital in Tehran in the second half of 1398. In this study, three experimental groups were used, the number of people in each group was 20. The method was as follows: the first experimental group, the treatment protocol based on acceptance and commitment, and the second experimental group, the reality therapy intervention, were performed in eight sessions of 90 minutes. But the control group did not receive any intervention. Mixed analysis of variance was used to analyze the data.
ResultsFinally, in examining the effectiveness of acceptance, commitment and reality therapy approaches, it was found that there is a difference between the effectiveness of acceptance and commitment therapy and reality therapy on self-care behaviors in female patients with breast cancer. In other words, reality therapy has a greater effect on increasing self-care behaviors in female patients with breast cancer than acceptance and commitment therapy.
ConclusionConsidering the effect of reality therapy approach on increasing self-care behaviors in female patients with breast cancer, the need for more attention and application of this approach and thus increasing the likelihood of self-care in patients is felt more than before.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy (ACT), Reality Therapy (WDEP), Self-Care Behaviors, Breast Cancer -
Pages 186-209Aim
This study aimed to determine the effectiveness of acceptance and commitment-based parenting training on parenting styles of mothers with mentally retarded children.
MethodsThis was a quasi-experimental non-equivalent pretest-posttest control group study. The study population consisted of all the mothers of mentally retarded children attending exceptional elementary school in Bojnord between 2018 and 2019. Twenty-four volunteer mothers were selected and divided into experimental and control groups. The experimental group received acceptance and commitment-based parenting training, and the control group did not receive any training. The Baumrind Parenting Styles Questionnaire was used in this study. The data were analyzed by multivariate and univariate analysis of covariance.
Findingsresults showed that acceptance and commitment based parenting training increased authoritative parenting style and decreased permissive parenting style (p≤0/01). Moreover, acceptance and commitment-based parenting training did not have significant effect on authoritarian parenting style (p≥0/05).
ConclusionAcceptance and commitment-based parenting training can improve parenting styles of mothers with mentally retarded children.
Keywords: Acceptance, commitment-based parenting training, parenting styles, mothers of mentally retarded children -
Pages 212-235
The current research aimed to examine the mediation of attachment behaviors in the relationship between interaction with family of origin with marital quality and depression. The research design was inferential with path analysis method. The statistical population included all female students of Shahid Chamran University of Ahvaz in 2019-20 among whom 200 were recruited using available sampling method. The Family-of-Origin Scale (FOS; Hovestadt, et al., 1985), Brief Accessibility, Responsiveness, and Engagement Scale (BARE; Sandberg, et al., 2012), Dyadic Adjustment Scare - Revised Form (Busby, et al., 1995), and Beckchr('39')s Depression Inventory (BDI; Beck, 1972) were used to measure the variables. The data were analyzed using Pearson product moment correlation coefficient and path analysis method and SPSS-26 and AMOS-24 software. The results of the correlation analysis showed significant correlation among the variables. The goodness of fitness indices verified the model with one modification index. Furthermore, the results showed that the attachment behaviors significantly mediated the relationship between interaction with family-of-origin with depression and marital quality. According to the results, one can conclude that the type and severity of coupleschr('39') attachment behaviors have a critical contribution in affects of their interaction with family-of-origin on their depression and marital quality.
Keywords: Interaction with family of origin, marital quality, depression, attachment behavior -
Predicting Students' Social Adjustment and Academic Achievement based on Parenting Attachment StylesPages 237-264Aim
The purpose of this study was to predict social adjustment and academic achievement based on parental attachment styles in students.
MethodsThe method of this research was descriptive-correlational. The study population included 18,000 male and female first year high school students in Lorestan province in the academic year of 2014-15, which was conducted on a sample of 364 students (200 girls, 164 boys). Multi-stage cluster sampling method was selected. The California Social Adjustment Questionnaire (Klako et al., 1953) and the Hazen and Shaver Adult Attachment Styles Questionnaire (1897) were used to collect data, and the students' final grade point average was used to assess academic performance. Data were analyzed using Pearson correlation and multiple regression analysis (stepwise).
FindingsThe results of Pearson correlation coefficient showed that there was a meaningful negative relationship between avoidant attachment style (P=0.001, r=-0.35), anxiety attachment style (P=0.001, r=-0.29) with adaptation. Also, between secure attachment style (P≥0.001, r=0.41), attachment to mother (P≥0.001, r=0.35), attachment to father (P≥0.001, r=0.37) and attachment to friends (P=0.001, r=0.38) has a significant positive relationship with adaptation. Multiple regression results showed 31% of the total variance of students' academic adjustment by avoidant attachment style (β=-0.16), anxiety attachment style (β=-0.14), secure attachment (β=0.23), attachment to mother (β=0.10), attachment to father (β=0.15), and attachment to friends (β=0.09) are explained. Also, 14% of the variance of academic achievement is explained by the style of secure attachment (β=0.17), attachment to father (β=0.10) and attachment to friends (β=0.11).
ConclusionThe present study showed that the first emotional bonds between child and mother play a fundamental role in the formation of social trust and the continuation of emotional relationships in the later period of growth, promoting it positively. Thus, with success in this field, social adjustment is achieved.
Keywords: Social adjustment, academic achievement, secure attachment style, anxious attachment style, avoidant attachment style -
Pages 266-287Aim
The purpose of this study was to determine the effectiveness of strengths-based career counseling on career exploration, career self-efficacy and dysfunctional career thoughts regulation among unemployed graduates.
Methodsstudy was a quasi-experimental research with a pre-post-follow up design and a control group. Research population consisted of all unemployed female graduates in city of Islamabad Gharb in 2018. Convenient sampling method was employed and through inclusion criteria, 28 individuals were selected and then randomly assigned to experimental and control groups (14 in each group). The intervention involved four 90-minute weekly sessions using strengths-based career counseling. The control group did not receive any intervention. Career exploration survey, career self-efficacy scale and dysfunctional career thoughts scale were used to collect data. Data was analyzed using ANCOVA statistical method.
FindingsThe results showed that there is a significant difference at the post-test stages between experimental and control group in career exploration (P <0.001; F = 68.66; P <0.001; F = 102.99), career self-efficacy (P <0.001; F = 34.31; P <0.001; F = 47.94) and dysfunctional career thoughts (P <0.001; F = 7.89; P <0.001; F = 88.22). Also this difference is stable over the time, at the follow up in three month.
ConclusionIt is recommended that executive directors and education officials conduct strengths-based career counseling for students on a large scale.
Keywords: Dysfunctional career thoughts, career self-efficacy, unemployed graduates, career exploration, strengths-based career counseling -
Pages 288-315Aim
The aim of the current study was a comparison between the effect of career adaptability education to preschool children and attachment-based counseling to their parents on children’s’ career development in Isfahan city.
MethodsStatistical population including all of preschool children, aged 5 to 7 and parents of 5 to 7-year-old preschool children in Isfahan city. 30 preschool children, aged 5 to 7 selected voluntary and randomly divided to two experiment and control groups (10 children in each group). Data was gathered by using preschool children’s’ career development questionnaire. The parent group received the Attachment-based counseling and the children group received the Career adaptability education both in 8 sessions and The control group did not receive any education. Data was analyzed by using SPSS-18 and analysis of covariance.
FindingsThe results showed that both career education to children and parents has significant effect on children’s’ career development (P<0.001), and It was no significant differences between the effect of two methods (P<0/05). Also the secondary finding from research suggest that two methods had significant effect on time perspective, internal curiosity, information and external curiosity (P<0/05).
ConclusionTherefore, the research findings illustrated that career educations to children and parents can have beneficial result on childrenchr('39')s career development.
Keywords: Attachment, Career adaptability, Career development, Preschool Children, Mothers -
Pages 316-339
The aim of this study was to present a model for predicting emotional divorce based on attachment styles, personality traits and job self-efficacy mediated by perceived social support in employed married women. The method of this research was descriptive-correlational and explanatory with a structural model approach. 400 people were selected from the community of married women working in Tehran Municipality by cluster random sampling method. Guttman Emotional Divorce Questionnaire, Collins and Reed Attachment Questionnaire (1996), NEO-FFI Personality Traits, Job Self-Efficacy (Riggs & Knight, 1994) and Perceived Social Support Questionnaire (MSPSS) were used to collect data. The results showed that the highest factor load belongs to the indicator of individual consequences (β = 0.882) and the smallest factor load belongs to the indicator of individual beliefs (β = 0.675) job self-efficacy. Thus, considering that the factor loads of all indicators were higher than 0.32, it can be said that all of them have the necessary power to measure the latent variables of the present study. The results showed that according to the obtained results, perceived social support can play a mediating role between emotional divorce, attachment styles, personality traits and job self-efficacy in married working women.
Keywords: affective divorce, attachment styles, personality traits, job self - efficacy, perceived social support